محل تبلیغات شما
در پیکر مسافر شب جان نمانده است
در کوله بار خستگی اش نان نمانده است

عمریست ‍نقش خون به دل جاده میزند
هرچند زخم خورده و ویران ، نمانده است

او را جویده اند که تا جاودان شود*
چیزی در این معادله پنهان نمانده است

هرچند در سیاهی این نامه هیچ کس
چون او دلیر بر سر پیمان نمانده است

در این سکوت یخ زده و ضجه های زاغ
با بلبلان اجازه ی جولان نمانده است

پاییز بسته است به رگبار ریشه را
برگی برای سوز زمستان نمانده است

پس کوچه های حادثه را اشک شسته است
خون روی سنگ فرش خیابان نمانده است

#حسین_باقری

*جاودانه شدن را به درد جویده شدن تاب آر "شاملو"
و جویدیم و جاودانه شدم "امین داوری"

 

#فهیمه

اینکه به زندگیت برگردی، تمام.

حرفی که با تو نیز نمی شد گفت

بی رمقی این روزا برای چیه

نمانده ,جویده ,شدن ,خیابان ,سنگ ,های ,نمانده است ,فرش خیابان ,در این ,روی سنگ ,سنگ فرش

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بنیانگذار جوشکاری فورجینگ در ایران